پنجشنبه ۰۶ اردیبهشت ۰۳ | ۱۸:۵۹ ۶ بازديد
من چه مدت ها که کج پنداشتم
در درونم خواب غفلتم داشتم
من چه خصلت های زشتی داشتم
در وجود دوستان شک داشتم
من چه فکرهایی ز آنها داشتم
در کمال غفلتم، جهل داشتم
من ز آستینم چه ماری داشتم
در وجودم کینه ها می کاشتم
من به یکباره دلم برداشتم
در درون خویش مرگش داشتم
من زمستان را بهار پنداشتم
در تصور، بیکران گل کاشتم
من به دشمن چشم دوستی داشتم
در درونم بذر خوبی کاشتم
من به یکرنگی نگاهش داشتم
در محبت چیزی کم نگذاشتم
من گذشتم از خودم ای بی خبر
از خودت بگذر، ببین حال دگر
مهدی صارمی نژاد
در درونم خواب غفلتم داشتم
من چه خصلت های زشتی داشتم
در وجود دوستان شک داشتم
من چه فکرهایی ز آنها داشتم
در کمال غفلتم، جهل داشتم
من ز آستینم چه ماری داشتم
در وجودم کینه ها می کاشتم
من به یکباره دلم برداشتم
در درون خویش مرگش داشتم
من زمستان را بهار پنداشتم
در تصور، بیکران گل کاشتم
من به دشمن چشم دوستی داشتم
در درونم بذر خوبی کاشتم
من به یکرنگی نگاهش داشتم
در محبت چیزی کم نگذاشتم
من گذشتم از خودم ای بی خبر
از خودت بگذر، ببین حال دگر
مهدی صارمی نژاد