آرشیو اسفند ماه 1402

اشعار و دلنوشته های مهدی صارمی نژاد

پیامبر اخلاق Prophet of morality

۳۶ بازديد
mehdisareminezhad-مهدی صارمی نژاد

روزی از روزها پیامبر (ص) برای رفتن به مسجد و خواندن نماز دیر کرده بودند. همه ی مردم منتظر آمدن ایشان بودند.چون پیامبر هیچ وقت برای نماز جماعت دیر نمی آمدند. نگرانش شدند و رفتند دنبالش. توی کوچه باریکی پیدایش کردند. دیدند روی زمین نشسته، و با بچه ها بازی می کنند، آن ها دیدند که پیامبر بچه ای را سوار کولش کرده و برایش نقش شتر را بازی می کند.
یکی از یاران جلو رفت و به پیامبر گفت: از شما بعید است، نماز دیر شده است بیایید به مسجد برویم. پیغمبر با خوش رفتاری رو به بچه ها کرد و گفت: «شترتان را با چند گردو عوض می کنید؟» بچه ها مقداری را تعیین کردند. پیامبر رو به یارانشان کردند و فرمودند: بروید گردو بیاورید و مرا از این بچه ها بخرید. کودکان می خندیدند، و پیامبر هم با آن ها می خندید. پس از آن که یاران پیامبر گردو آوردند پیامبر گردو ها را به بچه ها دادند و خودشان به مسجد رفتند. 
 
 
یادمان باشد
اخلاق که نباشد احکام بی اثر است.
 
 
کمی انسان بودن را تجربه کنیم.

مهدی صارمی نژاد

خدا هست there is god

۳۵ بازديد
مهدی صارمی نژاد/mehdi sareminezhad
 
خدا هست
شب ها وقتی همه خوابند و تاریکی همه چیز رو احاطه کرده ، روشنایی دل ،
گرمی بخش خونه هاییست که آدمهاش ،
بخاطر رحمت خدا دیگران رو دعا میکنند.
 
من عاشق خدایی هستم که همیشه میتونه مچم را بگیره، اما دستم را میگیره.
 
خدایی که شب رو ستاریت بندهاش قرار داده.
 
آدمی رو میشناسم که شب ها دنبال روزی خداست.
گاهی دنبال پلاستیک گاهی کاغذ و گاهی شیشه بطری ها
آدمی که میگفت آبرو دارم و محتاجم
 
راست میگه حالا فهمیدم چرا صبح ها رو مسافرکشی و شب هارو به جمع آوری زباله های بازیافتی میپرداخت.
 
اون مرد بهتر از من فهمیده که خدا ستارالعیوبه واسه همینم شب رو انتخاب کرده تا در حریم امن خدا کسب روزی حلال کنه.
 
گاهی واسم سخت میشه پاسخ دادن به این سوال که:
عبادت شبانه بالاتر از...
 
شاید فقط خدایی که خودش مظهره عشقه بتونه پاسخ این سوال و هزاران سوال ذهن بشر رو بده.
 
آبرو رو فقط خداست که میتونه به بندهاش بده ولی نمیدونم چرا گاهی ما در تلاش گرفتنش از بنده هاشیم.
 
دوس داشتم حسمو تقسیم کنم با شما همراهانم.
 
گاهی فکر میکنم خدا ناظره بر خوبیهای ماست و زندگی فرصت جبران بدیهامونه.
 
خوش بحال شما خوبان
از شوق دیدار شما فردا، خواب سرابی بیش نیست.
 
 
کمی انسان بودن رو تجربه کنیم

یغما booty

۴۱ بازديد

 مهدی صارمی نژاد-saremi nezhad

یغما

الهی
در اغمای تو به یغما بردند دلم را،

کنون پرده از چشمانم بگشا،

که صراطت را به سبیلت واگذارده ام

الهی
شب ها بدان امید که تو را خواهم دید می خوابم

چشم هایم را می بندم و دلم را به سویت روانه می سازم

آرام و رها، چون طفل خفته در دامان مادر

و دلگرم،

به فردایی که تو برایم به بهترین شکل رقم خواهی زد

و حالی که تو دگرگون خواهی کرد

نه قائل به جبرت هستم که تلاش خویش را بیهوده انگارم

و نه تکیه به افعال خویش دارم که تو را ز خود بیگانه بدانم

هر چه هست تویی

و تو در من

و من از تو بی خبر

مرا به خود آشنا ساز

که آغاز خداشناسیست،

خودآگاهی.

مهدی صارمی نژاد

دلنوشته (1)

۳۳ بازديد
mehdi sareminezhad|مهدی صارمی نژاد

دیشب دلم لرزید
فکر کنم دهلیزهایم مشکل دارند
شاید از کوک در رفته اند
شاید جرم گرفته اند
شاید نیاز به تنظیم دارند
شاید..
شایدم دل به دنیا بسته
دنیا مضطر می گرداند
دلی که اضطراب می گیرد
آرام نمی گیرد
قرار نمی گیرد
ایمان ندارد
یادم رفته بود
بهتر است بگویم
دلی که نور ندارد 
یادی از خدا نمی گیرد
خدایا یک لحظه هم قلبم را از نورت خالی نگردان

مهدی صارمی نژاد

عشق مادر Mother's love

۴۱ بازديد

 
گفت مادر عشق را، معنا کنم
معنی الصبر را، مفتاح کنم
هرچه گفتم از زمین و از زمان
چون به عشق آمد، خجل گشتم از آن
گفتمش مادر مرا پندار نیست
از چه گویم، یک رگم هشیار نیست
گفت بنشین، تا تو را احیا کنم
از سر مهرم، تو را بینا کنم
چون خدا، هفت آسمان را آفرید
نوبت خلق زمین و ماه رسید
بعد از آن خورشید و اقسام دگر
تا رسید، هنگامه خلق بشر
تازه آن هنگام بود، رب جلیل
داد پیغامی ملک را، با دلیل
روز موعود، لحظه اش آخر رسید
اینچنین از عشق، آدم شد پدید
لاجرم چون خلقت زن، سر گرفت
در محبت هر دو را، یکسان گرفت
چونکه احساس پدر را کرد، سخت
کرد مادر را به عشقش، مست مست
مادران، از عشق سرشارند پسر
عشق مادر، در جهان دارد اثر
مهدی ام، این جمله را از من پذیر
هـیچ بهشتی زیر پایم نیست، گیر
آنچه هست، عشق است و جملگی همین
چون بهشت را می فروشند، بهر دین
این نصیحت را به خود، همراه کن
قلب من را تا ابد، خوشحال کن
هرکجا در زندگی، تنها شدی
در میان غصه ها، پیدا شدی
نام مادر را ببر، هرجای گیر
این کلید شاه مردان، دلیر
چونکه میمش، محرم اسرار اوست
آن الف آغازگر، دنیای اوست
دال آن، داروی هر بیماری است
ر نماد، رویش و هشیاری است


گفتوگو با خدا... Conversation with God

۴۳ بازديد
mehdi sareminezhad

از خدا پرسیدم..
بهشت کجاست؟
ایشان پاسخ فرمودند
بسیار نزدیک است
خداوند فرمودند
قلبت را نشانم بده؟
با اشارتی نشانشان دادم
خداوند فرمودند
حست را نشانم بده؟
عرض کردم دیدنی نیست!
خداوند فرمودند
پس چگونه قلبت را نشانم دادی؟
عرض کردم خب پشت قفسه سینه ام است
خداوند فرمودند
بار دیگر نشانم بده؟
این بار قبل از نشان دادن..حسش کردم
خداوند فرمودند
نشانم دادی


من دیگر از آن روز..من..نیستم
گاهی فراموش می کنیم
آنچه حس کردنی ست را نمی توان با چشم دید

فریب چشم هایمان را نخوریم تا قلبمان را از یاد نبریم

بسازم خنجری نیشش ز فولاد
زنم بر دیده تا دل گردد آزاد


مهدی صارمی نژاد

چه کسی با من و توست؟ Who is with you and me

۳۷ بازديد


چه کسی با من و توست؟ 

زندگی بازی نیست که در آن مهره بچید

زندگی یک هدف است که در آن یار بدید،

که در آن عاشق شد تا به معشوق رسید

زندگی شفاف است

آنچه را میبینی همگی از من و توست

آن همه تاریکی،

آن همه درگیری،

از درون این دو ست.

زندگی نزدیک است

در درون رگ توست

زندگی را به تمام معنا

میشود گفت خدا

می توان گفت که حق

یا که شاید الله

می توان گفت که دوست؛

چه کسی بهتر از اوست!

می توان با لبخند

بوسه ای از گل چید

می توان از آن دور

رخ خورشید بدید

می توان پنجره بود

رو به روی امید

می توان باغچه بود

تا در آن گل روید

می توان باران بود

یا که حتی یک رود

می توان آدم بود،

تا تمام ملکوت

همگی با احساس

سر بذارند به سجود

می توان هر کس بود،

می توان هر چیز شد

تا شود آخر کار

دست هایت پر بار


مهدی صارمی نژاد

گذر عمر pace of life

۲۸ بازديد

گذر عمر

زندگی میگذرد چون برق و باد

حاصلش را مردگان دارند به یاد

وقت ما در این جهان کوته بود

مدت ما بهر آن مهلت بود

مهلت ما از برای بودن است

بودن ما بهر آن پیمودن است

مدت این عمر چون از یاد رفت

مهلتش زایل، پس آرام رفت

ما به راه خویش جاهل گشته ایم

در جهالت غافل از دل گشته ایم

غفلت ما از رخ آن یار بود

دوستی هامان پر از پیکار بود

ما هوس با عشق تزیین میکنیم

آب های شرب را گل میکنیم

تشنه ی آب حیاتیم از ازل

غافل از دنیای خاکیم از ازل

عاقبت این راه هم پایان رسد

آنکه با خود یار داشت آسان رسد


مهدی صارمی نژاد

جهان the world

۲۸ بازديد
جهان

این جهان هم میرود از پیش چشم
چشم بگشائید، بر سودای خشم
این نصیحت نیست، بشنو از برت
کین جهان خُشکد، چو برگان درخت
بذر عالَم را، تو از عالِم بگیر
او ندارد هیچ میلی در ضمیر
او به جز الله ندارد هیچ یار
او نخواهد هیچ یاری، در دیار
نطفه ات را، گر خودت نبوسته ای
از درون خویش، آگاه گشته ای
آنچه از بیرون میلت می کشد
از درونت باید این، دل می کشد
گر خودت را اصلحی سازی کنون
نیک باشد عاقبت، راحت بدون


مهدی صارمی نژاد

تولد Birth

۵۴ بازديد

تولد

مدتی این آمدن تاخیر شد

مهلتی بایست تا خون، شیر شد

مدتی از بهر آن نیکو سرشت

مهلتی کز خونِ دل باید نوشت

ما نهان بودیم، نبودیم آشکار

ما نبودیم و بودیم در کشتزار

ما گمان بردیم، خود زارع بودیم

ما به بد پنداشتیم خالق موِ ایم

خلقِ آدم خدا از سر گرفت

خلقتش از دیگران را وا گرفت

پس به آدم داد فرمانی دگر

گفت، از تو خلق خواهد شد بشر

تخم را اول خدا در او نهاد

کِشت را آنگاه، به حوا وانهاد

داد پیغامی دگر رب حمید

گفت از نسلت اثر آید پدید

بی اثر نبوَد وجود هر بشر

در جهانی دیگر و کاری دگر

از پدر آید پدید فرزند خاک

گر که باشد نطفه اش از شیر پاک

نسل آدم تا به آنجایی رسد

جنگ هفتاد و دو ملت سر کشد

آدم امروز نِی آن آدم است

کی نشانی از پدر در این من است

ما ز بند ناف مادر رسته ایم

ما به دنیا، بند نافی بسته ایم

ای عجب از آدم اکنون و نیز

ای عجب از عالم دنیای ریز



مهدی صارمی نژاد