الهی به الف تا م مَت قسمت میدهم
آنجا که تردیدی در آن راه نیست
ایمان ایمان آورندگانت
به تو و به صراطت در صلاة
که چه روزی هایی در آن قرار دادی
برای آنان که به تو و به آخرتت ایمان دارند
بدرستی که تو رستگار میکنی، آنانی را که بخواهی
چهارشنبه ۲۶ اردیبهشت ۰۳ | ۱۵:۱۶ ۶ بازديد
دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۰۳ | ۱۶:۱۷ ۸ بازديد
الهی تو به محبت، من به اشتباه
تو به عشق، من به گناه
تو به عفو، من به تکرار آن
الهی چگونه سپاسگزارم تو را آنجا که
دیدی گناهانم را و چشم پوشیدی
دیدی رفتارم را و رو برگرداندی
و آنجا که تنها من و تو می دانستیم و تو از حق خود گذشتی
الهی در میان جمعیت تنهایم چون تنهایی تو را به جمع هایم دادم
و بیگانه ام از خود چرا که تو را ز خود رها ساخته ام
کنون به اشک چشمی، به انتظار عفو نشسته ام
به رحمتت چشم دوخته و به رحمانیتت قسم خورده ام
مرا به آب توبه ات پاکیزه نما که آغوشم را تنها برای تو گشوده ام
ای رحم کننده ی مهربان
پنجشنبه ۳۰ فروردین ۰۳ | ۱۷:۵۴ ۱۱ بازديد
الهی سپاس تو گویم، که تو قادری
زمین و زمان را به حق خالقی
الهی تو بخشنده هستی،تویی مهربان
تویی حکم فرمای روز جزاء
الهی پرستش برای تو نیک
گدایی و خاری به پیش تو نیک
الهی هدایت بفرما تو ما را کنون
به قرآن و انجیل، کتاب زبور
الهی به لطف و به رحمت ز ما
بگردان تو رو از گنه های ما
الهی شگفتم به خلقت ز توست
شگفتم ز دریای پر مهر توست
چه خوش آفریدی تو انسان خاک
چه نیکو سرشتی تو الزام آن
قسم خورده ای بس به سینای طور
به انجیر و زیتون به دنیای نور
تویی برترین خالق آسمان
تو زیباترین نام هر دو جهان
تو سوگند خورده ای به ایمان راست
به خلقت، به آدم، به حوای پاک
الهی به کردار نیک و به خورشید صبح
فرودم مگردان چو مردان خُرد
مهدی صارمی نژاد
یکشنبه ۲۶ فروردین ۰۳ | ۱۴:۱۰ ۲۰ بازديد
از خدا خواستم فردایی دگر
پس بدو بستم امیدی دگر
در نهانم آرزوها کاشتم
من به فردایی دگر چشم داشتم
چونکه خود را اینچنین پنداشتم
سوختم از آنچه دیروز داشتم
من گسستم آنچه بد میداشتم
پاره کردم، جور دیگر بافتم
ساختم من بار دیگر راه خود
از درون توده افکار خود
در درون خویش دریا ساختم
سنگ ها را در کَفَش انداختم
از شکست ها پلکانی ساختم
بازوانم را قوی تر ساختم
خوب میدانم که فردای کنون
مثل امروز است، قدرش را بدون
مهدی صارمی نژاد
پس بدو بستم امیدی دگر
در نهانم آرزوها کاشتم
من به فردایی دگر چشم داشتم
چونکه خود را اینچنین پنداشتم
سوختم از آنچه دیروز داشتم
من گسستم آنچه بد میداشتم
پاره کردم، جور دیگر بافتم
ساختم من بار دیگر راه خود
از درون توده افکار خود
در درون خویش دریا ساختم
سنگ ها را در کَفَش انداختم
از شکست ها پلکانی ساختم
بازوانم را قوی تر ساختم
خوب میدانم که فردای کنون
مثل امروز است، قدرش را بدون
مهدی صارمی نژاد
چهارشنبه ۱۵ فروردین ۰۳ | ۱۷:۲۴ ۲۹ بازديد
س ت ا ر
خداوند میخندید،
فرشتگان میچرخیدند،
کائنات غرق در شادی بود.
گویی اتفاقی رقم خورده بود.
آری؛
انسانی به اختیار،
نگه داشته بود آبرویی،
از خلق خدا،
برای خدا.
خداوند او را خطاب نمود؛
ای بنده من،
من تو را بقدر آسمانها و زمین دوست دارم.
بگو چه میخوایی؟
در جوابش؛
فرشتگان گریستند.
کوه ها در زمین فرو رفتند.
آبها بخار شدند در آسمان.
و
شیطان مبهوت ماند.
او از خداوند ٤ چیز درخواست نمود؛( س ت ا ر )
1. سطرهای نامه اعمال انسانها را در صورت مخدوش بودن با سرعت بخواند.
2. تا به موضوع ناراحت کننده ایی برخورد از آن بگذرد.
3. آنجا که غلط نوشته شده پاک کند و درستی را جایگزین سازد.
4. روی پرونده را مهر مورد تایید است بزند.
تا روز حساب؛
حساب
ذی حساب
از
صاحب حساب
جدا نشود،
آنوقت بدهی ها شمارش گردد.
کمی ستار بودن را تجربه کنیم.
مهدی صارمی نژاد
خداوند میخندید،
فرشتگان میچرخیدند،
کائنات غرق در شادی بود.
گویی اتفاقی رقم خورده بود.
آری؛
انسانی به اختیار،
نگه داشته بود آبرویی،
از خلق خدا،
برای خدا.
خداوند او را خطاب نمود؛
ای بنده من،
من تو را بقدر آسمانها و زمین دوست دارم.
بگو چه میخوایی؟
در جوابش؛
فرشتگان گریستند.
کوه ها در زمین فرو رفتند.
آبها بخار شدند در آسمان.
و
شیطان مبهوت ماند.
او از خداوند ٤ چیز درخواست نمود؛( س ت ا ر )
1. سطرهای نامه اعمال انسانها را در صورت مخدوش بودن با سرعت بخواند.
2. تا به موضوع ناراحت کننده ایی برخورد از آن بگذرد.
3. آنجا که غلط نوشته شده پاک کند و درستی را جایگزین سازد.
4. روی پرونده را مهر مورد تایید است بزند.
تا روز حساب؛
حساب
ذی حساب
از
صاحب حساب
جدا نشود،
آنوقت بدهی ها شمارش گردد.
کمی ستار بودن را تجربه کنیم.
مهدی صارمی نژاد
چهارشنبه ۲۳ اسفند ۰۲ | ۱۵:۱۶ ۴۱ بازديد
یغما
الهی
در اغمای تو به یغما بردند دلم را،
کنون پرده از چشمانم بگشا،
که صراطت را به سبیلت واگذارده ام
الهی
شب ها بدان امید که تو را خواهم دید می خوابم
چشم هایم را می بندم و دلم را به سویت روانه می سازم
آرام و رها، چون طفل خفته در دامان مادر
و دلگرم،
به فردایی که تو برایم به بهترین شکل رقم خواهی زد
و حالی که تو دگرگون خواهی کرد
نه قائل به جبرت هستم که تلاش خویش را بیهوده انگارم
و نه تکیه به افعال خویش دارم که تو را ز خود بیگانه بدانم
هر چه هست تویی
و تو در من
و من از تو بی خبر
مرا به خود آشنا ساز
که آغاز خداشناسیست،
خودآگاهی.
یکشنبه ۲۰ اسفند ۰۲ | ۱۲:۱۵ ۳۳ بازديد
دیشب دلم لرزید
فکر کنم دهلیزهایم مشکل دارند
شاید از کوک در رفته اند
شاید جرم گرفته اند
شاید نیاز به تنظیم دارند
شاید..
شایدم دل به دنیا بسته
دنیا مضطر می گرداند
دلی که اضطراب می گیرد
آرام نمی گیرد
قرار نمی گیرد
ایمان ندارد
یادم رفته بود
بهتر است بگویم
دلی که نور ندارد
یادی از خدا نمی گیرد
خدایا یک لحظه هم قلبم را از نورت خالی نگردان
مهدی صارمی نژاد
سه شنبه ۱۵ اسفند ۰۲ | ۱۴:۰۶ ۴۳ بازديد
از خدا پرسیدم..
بهشت کجاست؟
ایشان پاسخ فرمودند
بسیار نزدیک است
خداوند فرمودند
قلبت را نشانم بده؟
با اشارتی نشانشان دادم
خداوند فرمودند
حست را نشانم بده؟
عرض کردم دیدنی نیست!
خداوند فرمودند
پس چگونه قلبت را نشانم دادی؟
عرض کردم خب پشت قفسه سینه ام است
خداوند فرمودند
بار دیگر نشانم بده؟
این بار قبل از نشان دادن..حسش کردم
خداوند فرمودند
نشانم دادی
من دیگر از آن روز..من..نیستم
گاهی فراموش می کنیم
آنچه حس کردنی ست را نمی توان با چشم دید
فریب چشم هایمان را نخوریم تا قلبمان را از یاد نبریم
بسازم خنجری نیشش ز فولاد
زنم بر دیده تا دل گردد آزاد
مهدی صارمی نژاد
یکشنبه ۱۳ اسفند ۰۲ | ۱۲:۴۷ ۳۷ بازديد