مهدی صارمی نژاد - شعر و دلنوشته ها

اشعار و دلنوشته های مهدی صارمی نژاد

تفسیر «بسم الله الرحمن الرحیم»

۳۱ بازديد
 مهدی صارمی نژاد-sareminezhad

●○●○●○●○●○●○●○●○
 
بسم الله الرحمن الرحیم 
 
سخنانی پیرامون لوح محفوظ و لوح محو و اثبات عرض شد. هر چیزی 
،هم لوح محفوظ دارد هم لوح محو اثبات.
 
عرض شد که نظام تکوین لوح محفوظ خداست. چنان که نفس ناطقه انسانی و قرآن هم لوح محفوظ الهی است و همانطور که لوح محفوظ قرآن قابل تحریف نیست لوح نظام تکوین و نفس ناطقه هم قابل تحریف نیست.
 
لوح محفوظ لوحی است که همه اسما و صفات و همه حقایق عوالم غیب از او ساطع می شود.
 
اگر نظام هستی را به عنوان اینکه یکی از عوالم وجودی بخواهیم در نظر بگیریم، لوح محو و اثبات است که در جلسه قبل توضیح داده شد. قرآن هم لوح محو و اثبات دارد، چنانکه گاهی از بهشت سخن می گوید، گاهی از جهنم. گاهی از آسمان، گاهی از زمین. نفس ناطقه هم لوح محو و اثبات دارد. به این صورت که از ابتدای کودکی هر چه تحصیل کرده ایی در جان شما محو است، وقتی به یاد می آوری اثبات است و به محض اینکه بعدی را به یاد می آوری، قبلی محو می شود.
 
از طرفی هم نظام هستی، نفس ناطقه و قرآن لوح محفوظ است. 
اگر علم نداشته باشیم و جاهل باشیم، نمی توان یک لباس دوخت، چرا که نمی توان اندازه گرفت، برش داد، دوخت. جناب خیاط به صورت اتفاقی یک لباس را ندوخته بلکه از روی علم و اراده و قدرت و اختیار بوده. حال گوش و چشم و آسمان و زمین و ستارگان و غیره با این نظم از روی جهل بوده یا علم؟!
 
اگر می بینیم،می شنویم، می بوییم، قدرت داریم، اراده داریم و اگر خورشید نور می دهد، زمین می گردد، درختان می روید، آب تشنگی را برطرف می کند، همه و همه دائما دارند توانایی خود را از اسماء الله می گیرند.... همه دائما بسم الله الرحمن الرحیم می گویند... بسم الله الرحمن الرحیم دائما در کار است.
 
شخصی که از دنیا رفته است، گوش او سالم است پس چرا نمی شنود. خود گوش پاسخ می دهد که صفت سمیع بودن را من از نفس ناطقه می گرفتم. از نفس ناطقه می پرسی که تو می شنیدی؟ در ابتدا پاسخ می دهد بله ولی وقتی قوی تر شد و بالا رفت می گوید نه. بلکه حقیقتی در متن ذات من است که تا بخواهم بگویم من شنونده هستم، می بینم شنود اوست. از آن حقیقت بالا می گویی شنونده شما هستید می گوید بله و این شنوندگی عین ذات من است و از کسی نگرفتم.
 
همه در دژ سلام و سلامت هستند و در نهایت بهترین نحو خلقت اند. طوری ستارگان در آسمان قرار گرفته شده که تمام توانایی های ما از آن هاست و می شود مثلا یک میلیون سال قبل و بعد را پیش بینی کرد.( صوت گوش داده شود). پیش خودمان می گوییم ستارگان به این دوری چه ربطی به ما دارد. این حرف ما مثل یک پشه می ماند که در یک حسینیه می گردد و می گویید این ستون و آن ستون و این سقف و منبر و برق و غیره به هم هیچ ربطی ندارند‌. ولی شما که در افق اعلا قرار دارید به پشه می گویید این ها همه به هم ربط دارد تو خود را بالا بکش تا بدانی.
 
عرض شد بسم الله الرحمن الرحیم وجود واحد است. بسم الله الرحمن الرحیم در یک جا تجلی می کند می شود آسمان، در جای دیگر دریا، در جای دیگر جنگل، در جای دیگر گرگ.

مهدی صارمی نژاد

خشم anger

۲۹ بازديد
مهدی صارمی نژاد-ناجی بلاگ

خشم کنترل نمیخواد
نگرش میخواد
خشم در برابر ناحق یعنی ضعف
خشم در برابر حق یعنی گمراهی
در برابر ضعیف یعنی پستی
در برابر قدرتمند یعنی حقارت
در برابر نفس یعنی انسانیت

بجای کنترل خشم
به دنبال رهایی از نفس بگرد

مهدی صارمی نژاد

پیامبر اخلاق Prophet of morality

۳۶ بازديد
mehdisareminezhad-مهدی صارمی نژاد

روزی از روزها پیامبر (ص) برای رفتن به مسجد و خواندن نماز دیر کرده بودند. همه ی مردم منتظر آمدن ایشان بودند.چون پیامبر هیچ وقت برای نماز جماعت دیر نمی آمدند. نگرانش شدند و رفتند دنبالش. توی کوچه باریکی پیدایش کردند. دیدند روی زمین نشسته، و با بچه ها بازی می کنند، آن ها دیدند که پیامبر بچه ای را سوار کولش کرده و برایش نقش شتر را بازی می کند.
یکی از یاران جلو رفت و به پیامبر گفت: از شما بعید است، نماز دیر شده است بیایید به مسجد برویم. پیغمبر با خوش رفتاری رو به بچه ها کرد و گفت: «شترتان را با چند گردو عوض می کنید؟» بچه ها مقداری را تعیین کردند. پیامبر رو به یارانشان کردند و فرمودند: بروید گردو بیاورید و مرا از این بچه ها بخرید. کودکان می خندیدند، و پیامبر هم با آن ها می خندید. پس از آن که یاران پیامبر گردو آوردند پیامبر گردو ها را به بچه ها دادند و خودشان به مسجد رفتند. 
 
 
یادمان باشد
اخلاق که نباشد احکام بی اثر است.
 
 
کمی انسان بودن را تجربه کنیم.

مهدی صارمی نژاد

خدا هست there is god

۳۵ بازديد
مهدی صارمی نژاد/mehdi sareminezhad
 
خدا هست
شب ها وقتی همه خوابند و تاریکی همه چیز رو احاطه کرده ، روشنایی دل ،
گرمی بخش خونه هاییست که آدمهاش ،
بخاطر رحمت خدا دیگران رو دعا میکنند.
 
من عاشق خدایی هستم که همیشه میتونه مچم را بگیره، اما دستم را میگیره.
 
خدایی که شب رو ستاریت بندهاش قرار داده.
 
آدمی رو میشناسم که شب ها دنبال روزی خداست.
گاهی دنبال پلاستیک گاهی کاغذ و گاهی شیشه بطری ها
آدمی که میگفت آبرو دارم و محتاجم
 
راست میگه حالا فهمیدم چرا صبح ها رو مسافرکشی و شب هارو به جمع آوری زباله های بازیافتی میپرداخت.
 
اون مرد بهتر از من فهمیده که خدا ستارالعیوبه واسه همینم شب رو انتخاب کرده تا در حریم امن خدا کسب روزی حلال کنه.
 
گاهی واسم سخت میشه پاسخ دادن به این سوال که:
عبادت شبانه بالاتر از...
 
شاید فقط خدایی که خودش مظهره عشقه بتونه پاسخ این سوال و هزاران سوال ذهن بشر رو بده.
 
آبرو رو فقط خداست که میتونه به بندهاش بده ولی نمیدونم چرا گاهی ما در تلاش گرفتنش از بنده هاشیم.
 
دوس داشتم حسمو تقسیم کنم با شما همراهانم.
 
گاهی فکر میکنم خدا ناظره بر خوبیهای ماست و زندگی فرصت جبران بدیهامونه.
 
خوش بحال شما خوبان
از شوق دیدار شما فردا، خواب سرابی بیش نیست.
 
 
کمی انسان بودن رو تجربه کنیم

یغما booty

۴۱ بازديد

 مهدی صارمی نژاد-saremi nezhad

یغما

الهی
در اغمای تو به یغما بردند دلم را،

کنون پرده از چشمانم بگشا،

که صراطت را به سبیلت واگذارده ام

الهی
شب ها بدان امید که تو را خواهم دید می خوابم

چشم هایم را می بندم و دلم را به سویت روانه می سازم

آرام و رها، چون طفل خفته در دامان مادر

و دلگرم،

به فردایی که تو برایم به بهترین شکل رقم خواهی زد

و حالی که تو دگرگون خواهی کرد

نه قائل به جبرت هستم که تلاش خویش را بیهوده انگارم

و نه تکیه به افعال خویش دارم که تو را ز خود بیگانه بدانم

هر چه هست تویی

و تو در من

و من از تو بی خبر

مرا به خود آشنا ساز

که آغاز خداشناسیست،

خودآگاهی.

مهدی صارمی نژاد

دلنوشته (1)

۳۳ بازديد
mehdi sareminezhad|مهدی صارمی نژاد

دیشب دلم لرزید
فکر کنم دهلیزهایم مشکل دارند
شاید از کوک در رفته اند
شاید جرم گرفته اند
شاید نیاز به تنظیم دارند
شاید..
شایدم دل به دنیا بسته
دنیا مضطر می گرداند
دلی که اضطراب می گیرد
آرام نمی گیرد
قرار نمی گیرد
ایمان ندارد
یادم رفته بود
بهتر است بگویم
دلی که نور ندارد 
یادی از خدا نمی گیرد
خدایا یک لحظه هم قلبم را از نورت خالی نگردان

مهدی صارمی نژاد

عشق مادر Mother's love

۴۱ بازديد

 
گفت مادر عشق را، معنا کنم
معنی الصبر را، مفتاح کنم
هرچه گفتم از زمین و از زمان
چون به عشق آمد، خجل گشتم از آن
گفتمش مادر مرا پندار نیست
از چه گویم، یک رگم هشیار نیست
گفت بنشین، تا تو را احیا کنم
از سر مهرم، تو را بینا کنم
چون خدا، هفت آسمان را آفرید
نوبت خلق زمین و ماه رسید
بعد از آن خورشید و اقسام دگر
تا رسید، هنگامه خلق بشر
تازه آن هنگام بود، رب جلیل
داد پیغامی ملک را، با دلیل
روز موعود، لحظه اش آخر رسید
اینچنین از عشق، آدم شد پدید
لاجرم چون خلقت زن، سر گرفت
در محبت هر دو را، یکسان گرفت
چونکه احساس پدر را کرد، سخت
کرد مادر را به عشقش، مست مست
مادران، از عشق سرشارند پسر
عشق مادر، در جهان دارد اثر
مهدی ام، این جمله را از من پذیر
هـیچ بهشتی زیر پایم نیست، گیر
آنچه هست، عشق است و جملگی همین
چون بهشت را می فروشند، بهر دین
این نصیحت را به خود، همراه کن
قلب من را تا ابد، خوشحال کن
هرکجا در زندگی، تنها شدی
در میان غصه ها، پیدا شدی
نام مادر را ببر، هرجای گیر
این کلید شاه مردان، دلیر
چونکه میمش، محرم اسرار اوست
آن الف آغازگر، دنیای اوست
دال آن، داروی هر بیماری است
ر نماد، رویش و هشیاری است


گفتوگو با خدا... Conversation with God

۴۳ بازديد
mehdi sareminezhad

از خدا پرسیدم..
بهشت کجاست؟
ایشان پاسخ فرمودند
بسیار نزدیک است
خداوند فرمودند
قلبت را نشانم بده؟
با اشارتی نشانشان دادم
خداوند فرمودند
حست را نشانم بده؟
عرض کردم دیدنی نیست!
خداوند فرمودند
پس چگونه قلبت را نشانم دادی؟
عرض کردم خب پشت قفسه سینه ام است
خداوند فرمودند
بار دیگر نشانم بده؟
این بار قبل از نشان دادن..حسش کردم
خداوند فرمودند
نشانم دادی


من دیگر از آن روز..من..نیستم
گاهی فراموش می کنیم
آنچه حس کردنی ست را نمی توان با چشم دید

فریب چشم هایمان را نخوریم تا قلبمان را از یاد نبریم

بسازم خنجری نیشش ز فولاد
زنم بر دیده تا دل گردد آزاد


مهدی صارمی نژاد

چه کسی با من و توست؟ Who is with you and me

۳۷ بازديد


چه کسی با من و توست؟ 

زندگی بازی نیست که در آن مهره بچید

زندگی یک هدف است که در آن یار بدید،

که در آن عاشق شد تا به معشوق رسید

زندگی شفاف است

آنچه را میبینی همگی از من و توست

آن همه تاریکی،

آن همه درگیری،

از درون این دو ست.

زندگی نزدیک است

در درون رگ توست

زندگی را به تمام معنا

میشود گفت خدا

می توان گفت که حق

یا که شاید الله

می توان گفت که دوست؛

چه کسی بهتر از اوست!

می توان با لبخند

بوسه ای از گل چید

می توان از آن دور

رخ خورشید بدید

می توان پنجره بود

رو به روی امید

می توان باغچه بود

تا در آن گل روید

می توان باران بود

یا که حتی یک رود

می توان آدم بود،

تا تمام ملکوت

همگی با احساس

سر بذارند به سجود

می توان هر کس بود،

می توان هر چیز شد

تا شود آخر کار

دست هایت پر بار


مهدی صارمی نژاد

گذر عمر pace of life

۲۸ بازديد

گذر عمر

زندگی میگذرد چون برق و باد

حاصلش را مردگان دارند به یاد

وقت ما در این جهان کوته بود

مدت ما بهر آن مهلت بود

مهلت ما از برای بودن است

بودن ما بهر آن پیمودن است

مدت این عمر چون از یاد رفت

مهلتش زایل، پس آرام رفت

ما به راه خویش جاهل گشته ایم

در جهالت غافل از دل گشته ایم

غفلت ما از رخ آن یار بود

دوستی هامان پر از پیکار بود

ما هوس با عشق تزیین میکنیم

آب های شرب را گل میکنیم

تشنه ی آب حیاتیم از ازل

غافل از دنیای خاکیم از ازل

عاقبت این راه هم پایان رسد

آنکه با خود یار داشت آسان رسد


مهدی صارمی نژاد