مهدی صارمی نژاد - شعر و دلنوشته ها

اشعار و دلنوشته های مهدی صارمی نژاد

حال را دریاب

۶ بازديد
مهدی صارمی نژاد//
به چه می نگری؟!
فردا را چه می بینی؟!
حواست را جمع کن!
نکند فراموشت شود حال!
اکنون را دریاب
به کجا خواهی رفت؟!
چه خواهی کرد؟!
خود نمی دانی، نه؟!
فردا چیزی نصیبت نخواهد شد
هرچه بود امروز بود که رها ساختی
باور نداری هنوز؟!
گذشته ات را بنگر
چه نصیب داری کنون، هیچ
جز آنچه گذشته خواسته ای تا اکنون
فردا چه می خواهی!
امروزت را دریاب
که تو ادامه حالی، در آینده

خواب غفلت

۹ بازديد
مهدی صارمی نژاد--mehdi sareminezhad
من چه مدت ها که کج پنداشتم
در درونم خواب غفلتم داشتم
من چه خصلت های زشتی داشتم
در وجود دوستان شک داشتم
من چه فکرهایی ز آنها داشتم
در کمال غفلتم، جهل داشتم
من ز آستینم چه ماری داشتم
در وجودم کینه ها می کاشتم
من به یکباره دلم برداشتم
در درون خویش مرگش داشتم
من زمستان را بهار پنداشتم
در تصور، بیکران گل کاشتم
من به دشمن چشم دوستی داشتم
در درونم بذر خوبی کاشتم
من به یکرنگی نگاهش داشتم
در محبت چیزی کم نگذاشتم
من گذشتم از خودم ای بی خبر
از خودت بگذر، ببین حال دگر

مهدی صارمی نژاد

پرواز خیال

۱۱ بازديد
مهدی صارمی نژاد/-sareminezhadچقدر زود گذشت
آنچه دیروز آمدنش طاقت فرسا بود
و شاید دست نیافتنی
انگار امروزِ من
دیروز خیال بود
و فردا.....
امروز پرنده خیال را
دوباره رها خواهم ساخت
اما به کجا خواهد رفت، نمیدانم؟
نکند بر بام همسایه آرزوها نشیند!
یا به هرکجا که خواست سرک کشد؟!
نکند رهایی اش زندانش گردد
واقعیتم را می سازم
تا به بیراه نرود
تا اسیر عقاب توهم نگردد
تا بداند آزادی در مسیر بودن است و 
اسیری بی هدف رفتن

خدای رحمت

۱۱ بازديد
مهدی صارمی نژاد//mehdi sareminezhad
الهی سپاس تو گویم، که تو قادری
زمین و زمان را به حق خالقی

الهی تو بخشنده هستی،تویی مهربان
تویی حکم فرمای روز جزاء

الهی پرستش برای تو نیک
گدایی و خاری به پیش تو نیک

الهی هدایت بفرما تو ما را کنون
به قرآن و انجیل، کتاب زبور

الهی به لطف و به رحمت ز ما
بگردان تو رو از گنه های ما

الهی شگفتم به خلقت ز توست
شگفتم ز دریای پر مهر توست

چه خوش آفریدی تو انسان خاک
چه نیکو سرشتی تو الزام آن

قسم خورده ای بس به سینای طور
به انجیر و زیتون به دنیای نور

تویی برترین خالق آسمان
تو زیباترین نام هر دو جهان

تو سوگند خورده ای به ایمان راست
به خلقت، به آدم، به حوای پاک

الهی به کردار نیک و به خورشید صبح
فرودم مگردان چو مردان خُرد

مهدی صارمی نژاد

دالان Long Passage

۱۵ بازديد
SAREMINEZHAD/مهدی صارمی نژاد

وقتی همه جا ساکت هست
فکر میکنم آرامم
وقتی همه چیز آرام هست
فکرمیکنم تنهام
اما
وقتی تنهام من هستم و یک دالان
ابتدایش من هستم و انتهایش ایمان
زیرا
تاچشم کار میکند در دنیا
غم هست و
غصه هست و
ایذاء

خدایا...
فقط تو هستی پناهگاه من
کاش برسم به ایقان





کمی انسان بودن را تجربه کنیم

مهدی صارمی نژاد

شعر امید Hope

۲۰ بازديد
مهدی صارمی نژاد/mehdisareminezhad
از خدا خواستم فردایی دگر
پس بدو بستم امیدی دگر

در نهانم آرزوها کاشتم
من به فردایی دگر چشم داشتم

چونکه خود را اینچنین پنداشتم
سوختم از آنچه دیروز داشتم

من گسستم آنچه بد میداشتم
پاره کردم، جور دیگر بافتم

ساختم من بار دیگر راه خود
از درون توده افکار خود

در درون خویش دریا ساختم
سنگ ها را در کَفَش انداختم

از شکست ها پلکانی ساختم
بازوانم را قوی تر ساختم

خوب میدانم که فردای کنون
مثل امروز است، قدرش را بدون

مهدی صارمی نژاد

خاک برگزیده

۲۱ بازديد
مهدی صارمی نژاد/sareminezhadوقتی خداوند جلیل
با قدرت عین و یقین

از عالم علم و یقین
فرمان می داد بر امین

گفتا که خاکی برگزین
از عمق پهنای زمین

پس آب را دادند و طین
گفتا سُلاسه ور بچین

از روح خود در او دمید
وز خاک آوردش پدید

پس علم دادندش و دین
از حاصلش امد به کین

پس عشق در او شد پدید
تسخیر دنیا را بدید

او دیدگانش را گشود
جز یک صراط راهی نبود

از نسل خود راضی نبود
او از درون آهی نمود

ما نیز هستیم از بشر
در عالم تاریک و شر

اینجا، نه دیگر، آدم است
اینجا، نه جای، ماندن است

باید به خود آییم کنون
از جهل خود آییم برون

تا لایق جانان شویم
آن دم که جمله جان شویم

مهدی صارمی نژاد

خداوند عاشق God love's

۱۸ بازديد
mehdi sareminezhad/مهدی صارمی نژاد

 
برایش هزاران تعریف است.
وابستگی عاطفی،
الحاق دو روح،
رسیدن به معنویت،
سکس،
دوست داشتن عمیق،
و
هزاران تعریف دیگر.
 
در ذهنم تعریف دیگری یافته.
عشق یعنی...
ع:عاقلانه ببین
ش:شاعرانه سخن گو
ق:قلبت را هدیه کن
 
آری اینگونه است که خداوند ما را به عشق فرا میخواند و از ما عشق را طلب میکند.
باید
 با عقل او را یافت.
با زیباترین کلام او را خواند.
با قلب منتظرش ماند.
 
خداوند عاشق است،
ما معشوق
 
کمی عاشق شدن را تجربه کنیم


مهدی صارمی نژاد

دنیا world

۲۴ بازديد
مهدی صارمی نژاد//sareminezhadدنیا
گول دنیا را نخور، هرچند عادت میشود

چون به حس خود ببالی، هم خجالت میشود

این جهان سست عنصر گرچه دارد رنگ و رو
چون به غفلت بگذرانی عشق نفرت میشود

گر به مکنت، جایگاهی ساختی از خشت و کاه
عاقبت این قصر ایمن، زود ویران میشود

گول جسمت را نخور، انسان به آنی مرده است
چون به دریا هم بنازی، خشک و حیران میشود

روزگاری بود آنجا مردمان در فکر هم
قلب هم تنها بماند همچو یک سنگ میشود

مهدی صارمی نژاد

ستار

۲۹ بازديد
مهدی صارمی نژاد-mehdisareminezhad
س ت ا ر


خداوند میخندید،
فرشتگان میچرخیدند،
کائنات غرق در شادی بود.
گویی اتفاقی رقم خورده بود.
آری؛
انسانی به اختیار،
نگه داشته بود آبرویی،
از خلق خدا،
برای خدا.

خداوند او را خطاب نمود؛
ای بنده من،
من تو را بقدر آسمانها و زمین دوست دارم.
بگو چه میخوایی؟

در جوابش؛
فرشتگان گریستند.
کوه ها در زمین فرو رفتند.
آبها بخار شدند در آسمان.
و
شیطان مبهوت ماند.

او از خداوند ٤ چیز درخواست نمود؛( س ت ا ر )
1. سطرهای نامه اعمال انسانها را در صورت مخدوش بودن با سرعت بخواند.
2. تا به موضوع ناراحت کننده ایی برخورد از آن بگذرد.
3. آنجا که غلط نوشته شده پاک کند و درستی را جایگزین سازد.
4. روی پرونده را مهر مورد تایید است بزند.


تا روز حساب؛
حساب
ذی حساب
از
صاحب حساب
جدا نشود،
آنوقت بدهی ها شمارش گردد.


کمی ستار بودن را تجربه کنیم.

مهدی صارمی نژاد